4- کود طبیعی به جای شیمیایی (کبوترخانه، کود سبز، کود کرم

چوپانی در قرآن کریم

چوپانی در قرآن کریم تکریم شده است . در سوره مبارکه قصص ضمن چندین آیده ماجرای چوپانی حضرت موسی (ع) بیان می‏شود که پس از ۱۰ سال چوپانی به رسالت مبعوث شد.

 داستان حضرت موسی (ع)

{وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ} ؛

و هنگامى كه به (چاه) آب مدين رسيد، گروهى از مردم را در آنجا ديد كه چهارپايان خود را سيراب مى كنند; و در كنار آنان دو زن را ديد كه مراقب گوسفندان خويشند (و به چاه نزديك نمى شوند; موسى) به آن دو گفت: «كار شما چيست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمى دهيد؟!)»

گفتند: «ما آنها را آب نمى دهيم تا چوپانها همگى خارج شوند; وپدرماپيرمردكهن سالىاست (وقادربراينكارهانيست. ۲۳
{فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ}؛
موسى براى (گوسفندان) آن دو آب كشيد; سپسروبهسايهآوردوعرض كرد: «پروردگارا! هرخيرونيكىبرمنفرستى،بهآننيازمندم!» ۲۴

{فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}؛
ناگهان يكى از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالى كه با نهايت حيا گام برمى داشت، گفت: «پدرم از تو دعوت مى كند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را كه براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامى كه موسى نزد او ]= شعيب [آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات يافتى!» ۲۵

{قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ}؛
يكى از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام كن، زيرا بهترين كسى را كه مى توانى استخدام كنى آن كسى است كه قوىّ و امين باشد (و او همين مرد است)!» ۲۶

{قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}؛
(شعيب) گفت: «من مى خواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى; واگرآنراتادهسالافزايشدهى،محبّتىازناحيهتوست; مننمىخواهمكارسنگينىبردوشتوبگذارم; وانشاءاللهمراازصالحانخواهىيافت».۲۷

{قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ}؛
(موسى) گفت: («مانعى ندارد،) اين قراردادى ميان من و تو باشد; البته هر كدام از اين دو مدّت را انجام دهم ستمى بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما مى گوييم گواه است!» ۲۸

{فَلَمَّا قَضَى مُوسَىالْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ}؛  هنگامى كه موسى مدّت خود را به پايان رسانيد و همراه خانواده اش (از مدين به سوى مصر) حركت كرد، از جانب طور آتشى ديد! به خانواده اش گفت: «درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! (مى روم) شايد خبرى از آن براى شما بياورم، يا شعله اى از آتش تا با آن گرم شويد!» ۲۹

 

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه + = ده

دکمه بازگشت به بالا